راستي هيبت اللهي يا ميخواهي منو بترسوني ؟!
|
راه دزد زده تا چهل روز امنه !
|
راه دويده، كفش دريده !
|
رحمت بكفن دزد اولي !
|
رخت دو جاري را در يك طشت نميشه شست !
|
رستم است و يكدست اسلحه !
|
رستم در حمام است !
|
رستم صولت و افندي پيزي !
|
رسيده بود بلايي ولي به خير گذشت . (( نريخت درد مي و محتسبز دير گذشت ... )) (( آصفي هروي ))
|
رطب خورده كي منع رطب چون كند !
|
رفت زير ابروش را برداره چشمش را هم كور كرد !
|
رفت به نان برسه بجان رسيد !
|
رفتم ثواب كنم كباب شدم !
|
رفتم خونه خاله دلم واشه ، خاله خسبيد دلم پوسيد !
|
رفتم شهر كورها ، ديدم همه كور، منهم كور !
|
رقاصه نميتونست برقصه ميگفت زمين كجه !
|
رند را بند و قحبه را پند سود نكند !
|
رنگم ببين و حالمو نپرس !
|
روبرو خاله و پشت سر چاله !
|
روده بزرگه روده كوچيكه رو خورد !
|
روز از نو، روزي از نو !
|
روز گار آئينه را محتاج خاكستر كند !
|
روزگار است اينكه گه عزت دهد و گه خوار دارد --- چرخ بازيگر از اين بازيچه ها بسيار دارد .(( قائم مقام فراهاني ))
|
روزه خوردنشو ديدم، ولي نماز كردنش را نديده ام !
|
روزي به قدمه !
|
روزي گريه دست زن شلخته است !
|
روضه خوان پشمه چال است !
|
روغن چراغ ريخته وقف امامزاده !
|
روغن روي روغن ميره ، بلغور، خشك ميمونه !
|
رو مسخرگي پيشه كن و مطربي آموز --- تا داد خود از كهتر و مهتر بستاني . (( عبيد زاكاني ))
|
روي گدا سياهه ولي كيسه اش پره !
|
ريسمان سوخت و كجيش بيرون نرفت !
|
ريش و قيچي هر دو در دست شماست !
|